رسم شیدایی
تو خوب میشناسی ام
طبیب دردهای لاعلاج روح خسته ام
،خدا
منو یک اشتهای کور و
درد و نا توانی ام
هنوز.... گیج و گم نشته ایم پای سفره ات ....
تو میزبان ِخوب من ..
و من همان ضعیف و ناتوان و بی اراده ام...
نه توشه ای گذاشتم
نه قدر را شناختم
.دلم به رسم میزبانی ات خوش است،کریمِ میهمان نواز....
تو خود بگیر لقمه ای
تو ای طبیب چاره ساز
و سهم من
همین دهان ِ ناتوان
که میشود
به اسم اعظم تو باز
یا الله
نوشته شده در یکشنبه 91/5/22ساعت
7:59 صبح توسط ز،س(نگار)|همدلی ( ) |